سفارش تبلیغ
صبا ویژن

باران که می بارید ...

شطرنج

شطرنج بیار عشق و کمی حوصله یک تار 
دست از من کم طاقت بی حوصله بردار

دلگیره اتاقم  چقدر خسته کننده است
خمیازه تکراری من ، بر سَر این دار

یک جا شب چشمان شما ، دلبری ات چند ؟
بنشین همه را جمع بزن با غم سرکار

آباژور و یک پنجره یک آینه از شرم
آهنگ ملایم ، رُژ لب ، ریمل گیتار

شب ، خلسه طولانی و عریانی دنیا
تلفیقی از احساس ، کمی تب دو  نفر یار



[ چهارشنبه 94/4/17 ] [ 2:51 عصر ] [ فواد شجا ع الدینی ] نظر


تردید

ظهر گرمیست جنون ، برگه تمدید نداشت
پشت این پنجره از ، خانه دل دید نداشت

گفتی عاشق شده ام ، وای خدا رحم کند
شیطنت های شما ، مزه تهدید نداشت

شک و تردید ندارم ، که دل عاشق شده است
فرق دل با تو همین است ، که تردید نداشت

گر چه لیلای منی ، بی بُرو برگرد بگم
روی این نکته دلت ، مثل تو تاکید نداشت

شعر من قافیه کم داشت ، غزل اسم تو را
عشق ما حادثه ای بود ، که تشدید نداشت



[ چهارشنبه 94/4/17 ] [ 2:51 عصر ] [ فواد شجا ع الدینی ] نظر


پاییز

برگ پائیزم ببین افتاده بر خاکم هنوز
عابری هم پا گذارد ، بر دل پاکم هنوز

رفتم از پائیز چشمانت به راه خستگی
کوچه راهی جویم از ، بن بست پژواکم هنوز

از نگاه سرد و خاموشت منِ نام آشنا
کودکی ده ساله با ، چشمان نمنا کم هنوز

سعی کردم ، دور از این جنجال باشم دور از عشق
دور از این بیغوله من ، در حال اِمساکم هنوز

طعمه ام من ، مثل آن یک قطره در منقار اشک
من همان افتاده برگ از ، شاخه تاکم هنوز

 



[ شنبه 94/4/13 ] [ 12:4 صبح ] [ فواد شجا ع الدینی ] نظر


پریزاد

یکی در باورم ، همزاد عشق است
پریزادی ، که نامش خاطرم هست

پریزادی که دل مشغولی ام بود
به منهم از قضا ، بدجور دل بست

سرم بر شانه اش ، آغوش وا کرد
ندیدم عاشقی ، اینگونه یکدست

نگاهم کرد و لبخندش مرا برد
به شرمی دلنشین ، بی راهِ بن بست

صدایش را نگفتم ، دوست دارم
که من رامش شدم ، چون موم در دست



[ جمعه 94/4/12 ] [ 11:49 عصر ] [ فواد شجا ع الدینی ] نظر


ارثیه

من وارث این هوای تاول زده ام
از این همه دود و دم ، به تنگ آمده ام

من گندم درد خورده ام ، درک کنید
من رانده ی از بهشت ، آدم بَده ام



[ جمعه 94/4/12 ] [ 11:47 عصر ] [ فواد شجا ع الدینی ] نظر


:: مطالب قدیمی‌تر >>