باران که می بارید ...

سرنوشت



آسمان در آسمان ، تکثیر شد
شعر می خواندم ، که دل تعبیر شد

شعر در من در خدا ، در این دو بیت
در غزل هایم چه عالم گیر شد

زاده شد سهراب در احساس من
حیف رستم ، با پسر درگیر شد

نیست هم دردی ، چه بد دردم گرفت
مُرده عشق آمد به دنیا ، دیر شد

از قضا برف آمد آن شب سرد بود
اینچنین فردای من ،  تقدیر شد

هِی مُسکن هی غزل ، هی شعر شعر
تب بُرت داروی بی تاثیر شد



[ جمعه 94/4/12 ] [ 5:40 عصر ] [ فواد شجا ع الدینی ] نظر